|
دو شنبه 27 تير 1390برچسب:, :: 16:52 :: نويسنده : tiyara najafi
bebin shayad fekkoni ina copy shodas..!!amma man khodam matlabaye webamo minevisam
va baghye az male man copy mikonan..!!!!
eshgh??he..to beman migi eshgh chye..?!!
na nemikham behet sabet konam..!!!
emailetam vardar bara khodet..!!! o 2s2khmalaye dgat..!!!!
to mano faghad bara chandta chiz mikhay ke fekmikoni man
bayad ba una eshghamo behet sabet konam ha..??!!
he..na dadash basse beza tamum she..
hameeeeeeeeeeeeee chi..!!!
harchi bud o nabud..!!!
man miram be jahannam..!!!!
man tanha mimiram!!!!toam omidvar bash...!!!!
ina harfaie khodetan..!!!yadet ke narafte???
az harchi jense mozakkare halam baham mikhore..!!!
kessi beman das nazade,..!!!
az khodet harfdar nayar..!!!
shayad pesar amu..amme..khle..dayi..dadash..ina ARE..
amma gharibe NOCH..
kash midunesti man pakam..!!!hame messe khodet kasif nissan.!!!
age nazar dadi khususi bede..!!!!
khodanegahdaret..!!!!!!
دو شنبه 27 تير 1390برچسب:, :: 14:11 :: نويسنده : tiyara najafi
Tonight I feel so cold and lonely No, no, no, no, no, no, no
Oh I miss you, Oh I miss you
No, no, no, no, no, no, no Song: Enrique Iglesias
عزیزم امشب احساس می کنم تنم سرده و تنهام چون تو خیلی دور از منی، هر روز فاصله ی بین ما زیاد تر میشه، آرزو دارم صدامو بشنوی آرزو دارم بشنوی
که دلم برات تنگ شده، از همون وقتی که رفتی دلتنگم و هرروز بیشتر از دیروز دلم برات تنگ میشه
بگو که بهم فکر میکنی چون من همیشه به تو فکر میکنم، فاصله بین ما خیلی زیاده اما من منتظر میمونم تا تو مال من بشی، آرزو دارم صدامو بشنوی آرزو دارم بشنوی
که دلم برات تنگ شده، از همون وقتی که رفتی دلتنگم و هرروز بیشتر از دیروز دلم برات تنگ میشه
آرزو دارم صدامو بشنوی که دلم برات تنگ شده، از همون وقتی که رفتی دلتنگم و هرروز بیشتر از دیروز دلم برات تنگ میشه
دلم برات تنگ شده، از همون وقتی که رفتی دلم برات تنگه و هر روز بشتر از دیروز دلم برات تنگ میشه هر روز بشتر از دیروز دلم برات تنگ میشه هر روز بشتر از دیروز دلم برات تنگ میشه
دو شنبه 27 تير 1390برچسب:, :: 12:21 :: نويسنده : tiyara najafi
یکی را دوست دارم ولی او باور ندارد.
زندگیم را با گرمای عشق او میگذرانم !
دستانش را بفشارم !
که هرگز اشکهایم را ندید و ندید که چگونه از غم دوری و دلتنگی اش پریشانم !
او در این دنیا تنها کسی است که در قلبم نشسته است !
و لحظه ای که به او لبخند زدم نگاهش به سوی دیگری بود !
نگاه نکرد که من چگونه عاشقانه به دنبال او میروم !
برای من عزیزترین است !
چقدر دوستش دارم ، نمی فهمد که او تمام زندگی ام است !
کسی که با وجود اینکه قلبم را شکست ، اما هنوز هم در این قلب شکسته ام جا
دارد !
نیز دوست نمی دارد ! دیوانه وار تنها او را دوست دارم !
یک شنبه 26 تير 1390برچسب:, :: 11:29 :: نويسنده : tiyara najafi
۱-با داشتن هیکلی ضایع تی شرت تنگ و ضایع نپوشن
۲-از کلاس پنجم دبستان ۳تیغه نکنن
۳-از دیدن یک فروند دختر جوزده نشوندو تیکه جواتی نندازند
۴-پس از یافتن اولین پشم در بدن خود احساس مردانگی
نکنند وتصمیم به ازدواج نگیرن
۵-در مقابل دخترها احساس با مزه بودن نکندو هی چرت و پرت نگن
۶-کت و شلوار صورتی با پیرن زرد نپوشندو کروات قهوهای نزنن
۷-در آن واحد با چندتا دختر دوست نباشنو به همشون قول ازدواج ندن
۸-از ۹سالگی پشت ماشین باباشون نشیننو پدر ماشینو در نیارن
۹-احساس خوش تیپی نکننو خودشونو دختر کش ندونن
جمعه 24 تير 1390برچسب:, :: 14:58 :: نويسنده : tiyara najafi
خط سوم : حال مادرت چطوره ؟
جمعه 24 تير 1390برچسب:, :: 14:46 :: نويسنده : tiyara najafi
اینا داستان های جالب خونه ی ماست پیشنهاد میکنم بخونین کنین واقعا روحتون شاد میشه
تو آشپزخونه استکان و قندون از دستم افتاد شکست با صدای خفن.مامان اومده میگه چیزی شکوندی؟ پـَـَـ نــه پـَـَــــ شیشه ی نازک تنهایی دلم بود منتها صداش رو گذاشتم رو اکو حال کنین کارت سوخت ماشینو برداشتم دارم میرم بابام میگه میری بنزین بزنی؟؟؟ . . .پـَـَـ نــه پـَـَــ میرم آب هویچ بریزم تو باکش نور چراغاش زیاد شه مرغ عشقم مرده و درحالي كه پاهاش روبه بالاس افتاده كف قفس. دوستم اومده مي گه : اِ مرغ عشقت مرد؟ بهـــش گفتم: پـَـَـ نــه پـَـَــــ كمر درد داشته دكتر گفته بايد طاق باز دراز بكشه كف قفس چند ماه پیش با خانواده رفتیم تهران سر مزار یکی از بستگان تو بهشت زهرا دنبال قبر فامیلمون می گشتیم. یه ادم خوشحال اومده داره با ما رو سنگ قبرا رو می خونه. بعد میگه دنبال قبر کسی می گردین؟ پـَـَـ نــه پـَـَــــ دستیار عزرائیلم اومدم ببینم کسی زود تر از موقع نمرده باشه ساعت ١١ اومدم خونه مامانم ميگه الان اومدي؟ ميگم په نه! ٢ساعت پيش اومدم الان تكرارش داره پخش ميكنه زنگِ خونه رو میزنم مامانم میپرسه میخای بیایی تو ؟ پـَـَـ نــه پـَـَــــ میخوام ببینم اف ف سالمه یا نه
جمعه 24 تير 1390برچسب:, :: 14:2 :: نويسنده : tiyara najafi
من فردا فهمیدم که فردا را امیدی نیست....
چهار شنبه 22 تير 1390برچسب:, :: 1:1 :: نويسنده : tiyara najafi
که پسره در میاره شماره رو آمادست که دوباره برگردی . دوستاش میگن : بگیر!
یک شنبه 19 تير 1390برچسب:, :: 20:46 :: نويسنده : tiyara najafi
پسرها
پیرایش گلها
اصطلاح و شستشوی سر
ساعت كار:9 الی 13 ظهر و 16 الی 21 شب
آدرس :....................................................
دخترها
در آریشگاه گلها صد سال جوانتر شوید و سن خود را با دخترتان یكی كنید.
ارائه كلیه خدمات زیبایی...
آرایش صورت با مواد كاملا آمریكایی
آرایش سه بعدی، چهاربعدی،شش بعدی (جدید)
آرایش اروپایی ،خلیجی ،مصری ،افغانی و ...
رنگ مو ،مش یخی، دریایی ،آبكی ،سنگی ،رنگین كمانی ،فضایی و ...
شینیون به سبك بلغارستانی با مدیریت خانوم رضائی از بلغارستان
پاكسازی صورت ،روتوش ،صافكاری با مواد كاملا طبیعی
برطرف كردن هرگونه كك مك، جوش، جای جوش، سایه جوش و...
فوق تخصص سایه های دو جداره ،نسوز ،محوه چشم ،لب ،بینی و ..
سایه های خطی ،مینیاتوری ،خرچنگی ،ابر و باد،ماه و خورشید و ...
تخصص دوخت مو ،هیرا اكتنشن،بافت مو با مهره و كاغذ و مداد
طراحی روی ناخن ،چشم ،لب،گوش،حلق ،بینی و ...
(قابل توجه خانوم های محترم به علت پرشدن صفحه آگهی لطفا برای اطلاع كامل از خدمات آریشگری حضورا به ما مراجع كنید)
تلفن : ...................... موبایل : ............................
خط دوم : ................. خط دوم : .........................
آدرس : ...............................................
یک شنبه 19 تير 1390برچسب:, :: 20:15 :: نويسنده : tiyara najafi
- اگه بهتون زنگ زد (در این مسئله فرض بر سعید نام بودن دوست پسرتونه...!!!) بگین سلام حمید جون.بعد یه دفعه انگار که تازه متوجه شدین بگین اوا خاک به سرم علی تویی؟؟؟؟می تونین این سیر رو تا هفده باز تکرار کنین ولی بار هجدهم دیگه خطر مرگ داره.من مسئولیتی در قبال این حادثه ندارم.
2 - بهش زنگ بزنین و بگین کسی خونه نیست و دعوتش کنین خونتون ، بعد با دختر همسایه برید سینما و فیلم رئیس یا روزسوم و... رو ببینید.
3 - تا یه شوخی کوچیک با شما کرد سریعا جبهه بگیرین و باهاش دعوا کنین. با کلماتی از قبیل:مگه تو خودت خواهر و مادر نداری؟...یا یه همچین چیزایی .ولی دو تا سه دقیقه بعد خودتون یه جک فجیع یا افتضاح تعریف کنید و بعدش بشینید و قیافه بنده خدا رو تماشا کنید.
4 - آرایش شدید بکنید و از این شلوارای خیلی برمودا و آستین های مانتوتونو خیلی بزنید بالا و برید جلوی بنده خدا رژه برید و وقتی به شما نزدیک شد و به دو سه متری شما رسید ، سرش داد بزنید و بعدش بشینید و زجر کشیدنش رو تماشا کنید.
5 - عکسهای دو نفره ای رو که با پسر نوه عمه ی خاله ی پدربزرگ پسر دختر خالتون و یا امثالهم گرفتید بهش نشون بدید ولی بهش اجازه ندید حتی یه دونه عکس باهاتون بگیره.
6 - موقع تولدش جلوی دوستاش فقط بهش یه شاخه گل هدیه بدید و حالشو حسابی بگیرید و (احتمالا بسته به قدرت و توانایی قلبی و شرایط جوی) بشینید و سکته شو تماشا کنید و لذت ببرید.
7 - همین که تو ماشین بغل دستش نشستین شروع کنین به عطسه کردن و از بوی ادکلن چند صد هزار تومنیش که با زجرکش کردن پدر و مادرش خریده ایراد بگیرید و بهش بگید که به این بو حساسید.
8 - وقتی داره باهاتون حرف می زنه همین که به جای حساس حرفاش رسید بی مقدمه موبایلشو بردارید و به یکی از دوستاتون زنگ بزنید و چهار ساعت و چهل و هشت دقیقه با دوستتون حرف بزنید و اون بدبختو تو کف حرف
چهار شنبه 15 تير 1390برچسب:, :: 13:27 :: نويسنده : tiyara najafi
تو وجودت واسه من یه معجزه ست تولد تو تولد من است من تمام طول سال بیدار مانده ام که مبادا روز تولد تو تمام شود و من در خواب بمانم و نتوانم به تو بگویم تولدمان مبارک !؟
----------------------- روزی که، تو اومدی روی زمین با من باشی دوست دارم تنها باشی دوست دارم امروز روز میلادته هرجا باشی دوست دارم تولدت مبارک
روز میلاد تو، روز صدور شناسنامه عشق است عشق من تولدت مبارک
امشب چه ناز دانه گلی در چمن رسید فرشته ی من تولدت مبارک داداشي دوست دارمتولدت مبارك!
چهار شنبه 15 تير 1390برچسب:, :: 13:19 :: نويسنده : tiyara najafi
و خيلي لياقت داري كاش مي تونستم تو اين روزه زيبا كنارت باشم باهات باشم خدا رو شكر خدايا شكرت كه امروز كسي تولدشه كه عاشقونه دوسش دارم خدا رو شكر كه زنده موندم تا روزه تولدشو جشن بگيرم خدا را هزاران هزار مرتبه شكر كه تو متولد شدي واسه من كاش مي شد امروز تموم نشه كاش ميشد يه جشنه بزرگ برات بگيرم ولي حيف افسوس ... عزيزم مي خوام فرياد بزنم بگم دوست دارم دوست دارم دوست دارم مي خوام امروز واسه سلامتيت قرآن بخونم نماز بخونم فقط به نيت تو تا سلامت و شاد باشي مي خوام واست دعا كنم واسه خوشبختيت واسه خوشبختيت واسه خوشبختيت ... تقديم به تو تقديم به تو كه بهتريني تمام اين شعرا تقديم به تو دوست دارم دوست دارم دوست دارم دوست دارم دوست دارم دوست دارم...
چهار شنبه 15 تير 1390برچسب:, :: 11:45 :: نويسنده : tiyara najafi
سلام...امروزم تولدداداش ارشياس..دوسش ميدارم ي عالمه......اجازه هس براش تولدبگيرم؟؟؟اجازه شماهم دس منه..خب حالابريم تولد.. زمين اون گل رو به دست سرنوشت داد و سر نوشت اون گل رو تو قلب من کاشت تا باغچه خالي قلبم جايگاه يک گل باشد گل ياسمنم تولدت مبارک.
داره بارون مياد خوب که نگاه کردم. . . . هوا که ابري نبود... .اون فرشته ها هستن که دارن گريه ميکنن...... آخه يکي ازشون کم شده مهربون ترين تولدت مبارک
روز تولدت شد و نيستم اما كنار تو كاشكي مي شد كه جونمو هديه بدم براي تو درسته ما نميتونيم اين روز و پيش هم باشيم بيا بهش تو رويامون رنگ حقيقت بپاشيم ميخوام برات تو روياهام جشن تولد بگيرم از لحظه لحظه هاي جشن تو خيالم عكس بگيرم من باشم و تو باشي و فرشته هاي آسمون چراغوني جشنمون، ستاره هاي كهكشون به جاي شمع ميخوام برات غمهات و آتيش بزنم هر چي غم و غصه داري يك شبه آتيش بزنم تو غمهات و فوت بكني منم ستاره بيارم اشک چشاتو پاک کنم نور ستاره بكارم كهكشونو ستاره هاش درياو موج و ماهياش بيابونا و بركه هاش بارون و قطره قطره هاش با هفت تا آسمون پر از گلاي ياس وميخک بال فرشته ها و عشق و اشتياق و پولک عاشقتو يه قلب بي قرار و کوچک فقط مي خوان بهت بگن :. . . . . تولدت مبارک
فوووووووت ….. فووووووووت …. فوووووووت ….. فووووووووت … فوووووووت …. بیا شعما رو فوت کن !!! تولدت مبارک !!! امروز با شکوهترین روز هستیست روزی که آفریدگار تو را به جهان هدیه داد و من میترسم به تو تبریکی بگویم که شایسته تو نباشد به زمین خوش آمدی فرشته ی مهر و زیبایی تولدت مبارک
**********HAPPY B IRTHDAY********* زمستــــــــــــــون ، فصله تولد تو، مي خونم فقط به خاطره تو دله من ، ديگه آروم نداره تو رو خواسته ديگه راهي نداره شبه تولدت باز مثه پارسال بي قرارم بي قراري مثه هـــــــــــر سال بزار اون گله سرخت كه به تو داد آسمون ستاره بارون شده اين بار تو اين شباي سرد و پر گلايه دلم مي خواد بشه ابره بهاره بباره تا سحر مثاله اشكات تا بگه تنهام نزارم ديگه اي يار تو اين دقيقه و لحظه ها همه مي دونن براي تو گله عشقو ميارن به تو مي گن شدي عروس گل ها تولدت مبارك گله زيبا
مي دونم وقتي كه تو خواب نازي دلت مي خواد به من دلتو ببازي مي دوني كه دلم چشماتو مي خواد دله من منتظره اشكاتو مي خواد اون اشكايي كه يك دنيا قشنگه خودتم مي دوني خيلي مي ارزه من كه اين همه ساله بي قرارم عوض حالا ديگه چشماتو دارم ببين طلوعه چشمات به دنيا چه قشنگه نگاه شيطونه تو صميمي و يه رنگه روزه تولد توست همه ميگن مبارك منم مي گم عزيزم تولدت مبارك تولدت مبارك گلارو تو گلدون جا بدين باقچه هارو آب پاشي كنين همه كوچه رو چراغوني ،خونه ها رو نقاشي كنين ماه و ستاره در نياد تو اومدي به جاشون مي ارزه برقه چشمه تو به نوره زرد پاشون روزه به اين قشنگي هرگز كسي نديده صداي سازو آواز به آسمون رسيده امروز فقط روزه توست مي خوام دنيا بدونه براي اسم زيــــــــــــــــــــــــــبات مي خونم عاشقونه تو آمدي به دنيا به قلبه من نشستي خوش آمدي عزيزم كه عشقه من تو هستي منم تا دنيا دنياست قدر تو رو مي دونم امروز تولد توست از ته دل مي خونم تولدت مبارك مبارك مبارك تولدت مبارك مبارك مبارك تولدت مبارك مبارك مبارك تولدت مبارك مبارك مبارك تولدت مبارك مبارك مبارك تولدت مبارك مبارك مبارك تولدت مبارك مبارك مبارك تولدت مبارك مبارك مبارك عشقه من تولدت مبارك نازنين بهاره زندگيه من تولدت مبارك مي خوام امروز فقط گله خنده رو لبات باشه امروز نفسات عميق باشن امروز بيشتر از هر روز عاشقتم عزيزم دوست دارم تولدت مبارك عشقه من تولدت مبارك بهترين زيباترين تولدت مبارك گله من امشب تو آسمونه دله من تو تك ستاره اي امشب تو آسمونه دله من تو ماه درخشاني ديگه امروز چه بخواي چه نخوايي قلبم اومده پيشت امروز چه بخواي چه نخواي دله من اومده طرفت اومده سراغت عزيزم چه بخواي چه نخواي امروز ماله مني ماله خودم امروز مي خوام چشمات ماله من باشه قلبت ماله من باشه دستات، نفسهات يه امروز تو رو خدا يه امروز بياوو ماله من باش دوست دارم امروز بيشتر از هميشه قلبم مي تپه براي تو براي وجودت وجود با ارزشت دوست دارم چه بخواي چه نخواي ديوونتم خيلي خاطره تو مي خوام چه بخواي چه نخواي من بي قرارتم دلتنگم تا ابد واسه تو در جشن تولدت عزيزم همه انگشترن تو نگيني عزيزم تو گله مني و من خارم گزنده دشمنانه تو تو دريايي و من قطره اي از اين دريا تو توي سحراي دله من يه رزه گله زيبايي كه به دشته دله من زيبايي دادي عشقت هر روز زندگي رو واسم شيرين تر مي كنه هر روز واسم از ديروز قشنگتر ميشه واي خدا چقدر زيباس عاشقم عزيزم دوست دارم عزيزم مي خوام امروز كه روزه قشنگيه امروز كه تولد توا مي خوام جشن بگيرم مي خوام تا مي تونم واست بخونم واست شعر بگم دوست دارم مي خوام امروز همش بگم دوست دارم به قوله كامران و هومن: اين جمله منه دوست دارم خيلي زياد فكر كردن اصلا نمي خواد دوست دارم خيلي زياد فقط واسه تو گفتمش دوست دارم خيلي زياد به چشماتم خيلي مياد داداشي عاشقتم
سه شنبه 14 تير 1390برچسب:, :: 20:48 :: نويسنده : tiyara najafi
در طول سال
سه روز مانده به امتحان دو روز مانده به امتحان شب امتحان يک ساعت مانده به امتحان سر جلسه امتحان هنگام خروج از جلسه يک هفته بعد از امتحان
دو شنبه 13 تير 1390برچسب:, :: 22:36 :: نويسنده : tiyara najafi
شبي غمگين شبي باراني و سرد
دو شنبه 13 تير 1390برچسب:, :: 22:21 :: نويسنده : tiyara najafi
دو شنبه 13 تير 1390برچسب:, :: 12:1 :: نويسنده : tiyara najafi
سلام..امروزتولدبهترين دوستمه **ساميار**
تولدتولدتولدت مبارك گل من!! عزیزم ، نگاهت زیباتر از خورشید ، دلت پاک تر از آسمان و صدایت آرام تر از نسیم بهار . . . تولد آسمانیت مبارک میلاد تو رو به تک تک گل های دنیا تبریک می گم ولی می دونم همشون حسودیشون میشه ،اخه توتنهاگل قلب مني! . خوشبختی من در بودن باتو است و روز تولد تو تقدیر خوشبختی من است تو آمدی و عمیق ترین نگاه را از میان چشمان دریایی ات به وصال قلبم نشاندی زیباترین گلهای دنیا تقدیم به تو ، بهترین عشق دنیا
تولدت مبارك.. دستانم تشنه دستان تو شانه هایم تکیه گاه خستگیهایت به پاکی چشمانت قسم تا ابد با تو میمانم بی آنکه دغدغه فردا را داشته باشم چون میدانم فردا بیش از امروز دوستت خواهم داشت عزیزم سالروز تولدت مبارک
روزی که، تو اومدی روی زمین
اگر باران بودم انقدر می باریدم تا غبار غم را از دلت پاک کنم اگر اشک بودم مثل باران بهاری به پایت می گریستم اگر گل بودم شاخه ای از وجودم را تقدیم وجود عزیزت میکردم اگر عشق بودم آهنگ دوست داشتن را برایت مینواختم
ولی افسوس که نه بارانم نه اشک نه گل و نه عشق اما هر چه هستم دوستت دارم تولدت مبارک..
دووووووووووووستت دارم
تولدت مبارك گلم..
یک شنبه 12 تير 1390برچسب:, :: 13:27 :: نويسنده : tiyara najafi
سیلام ..... خوبی.....چیطولی .... منم...
ی روزصبح که از خواب بیدار شدم گفتم به به امروز از اون روزای باحاله که آدم کلی بهش خوش میگذره از تخت
که اومدم پایین گفتم سیلام ...... جواب نیومد گفتم الو...الوووووووووو کلاً جواب نیومد رفتم تو حال دیدم
اِ جا تره بچه نیست یعنی هیشکی نیست یه نیگا به ساعت انداختم دیدم چه ساعت خجملی ........
اِ ساعت ۱۱:۰۰ ست (البته دلیلش اینکه تا ساعت ۳:۰۰ صبح داشتم وبگردی -ولگردی- میکردم) صبونه
رو که خوردم و دیدم کسی نیست وقتو غنیمت شمردم و رفتم سر وقت بازی کردن همین جوری که
داشتم گاز میدادم یهو یکی زنگ زد دیدم اوه مامانه سریع بازی رو مینی مایز کردمو یه برنامه ی
درسی گذاشتم درو که باز کردم مامانم گفت یه خبر خوب برات دارم . خجحال شدم و با خودم گفتم
پس بذار کمک مامان کنم خرید هارو ازش گرفتم و اوردم تو همین که نشست رو مبل گفتم خب خبرت
چی بود . گفت ثبتنامت کردم .گفتم کجا ؟ گفت : کلاس های نوروزه قلمچی (کلم پیچ) .منو
میگی دنیا برام تیره و تار شد خلاصه داشت اشکم درمیومد رفتم تو اتاقمو یه کم نشستم تا حالم جا بیاد
تا بعدش ناهار بخورم تا حداقل به کلاس ظهرم برسم چون که کلاس صبح که پیچید به بازی حالم یکم
جا اومد ......اوهو اوهو ...اوهو اوهو ....شر...من...ده ....اوهو اخی رد شد شرمنده داشتم پاستیل
آلبالویی میخوردم پرید تو گلوم بازم شرمنده.
چی داشتم میگفتم آهان. ناهارو که خوردم حاضر شدم که برم رفتم تو ایستگاه نشستم تا مترو بیاد
همین جوری که نشسته بودم یه هو یه پسره که البته فکر کنم خیلی ذوق داشت که سواره مترو بشه
همچین نشست که پشت سرش محکم خورد تو دیوار . حالا میخواست ضایع نشه هیچی نمیگفت
حال من هم حالم خوب نبود هم خندم گرفته بود هم میخواستم نخندم که یارو بیشتر ضایع نشه ......
مترو که اومد یه هو پشیمون شدم برم سره کلاس فکر کنم اسید معده رد بالا که اینجوری فکر کنم و
رفتم به کتابخونه وقتی رسیدم رفتم پیشه دوستام یه هو شروع شد یکی میگفت عید میرن شمال یکی
دیگه گفت میرن مشهد و.........
دیگه داشتم قاطی میکردم پاشدم بیام خونه . وقتی رسیدم خونه دیدم خواهرم از خوشحالی دل تو
دلش نیست به مامانم گفتم این چشه . گفت : ببخشید بابات نمیدونسته که تو قراره تو عید کلاس بری
برای همین ۴ تا بلیط کیش گرفته ولی وقتی فهمید رفت بیلیط تو رو باطل کرد
منو میگی ضرباته شقیقم هوارتا داشت میزد و موی رگهای چشمم داشت یکی یکی میترکید.
دیگه از زور عصبانییت (باور کنید اعصابم شمشیری بود ) دیگه تا آخر روز نمی دونم چی کار کردم .
یک شنبه 12 تير 1390برچسب:, :: 13:24 :: نويسنده : tiyara najafi
اینم تومدرسه بودیم..بالایی منم پایینی خواهرم..جریانش اینه که من
تومدرسه کتونی میپوشیدم مدیرمون بیخودبهم گیرمیدادمنم ی روزروش
اب ریختم..حقش بود..وای اونم مدیرمون چاق چاق..
..دوویددنبالم..حالابیاوفرارکن....منم گفتم اون چاقه هرجایی
نمیتونه بیادپریدم روپنجره میبینیدکه..بخاطرشباهتیکه باابجیم داشتم
فکمیکردپارمیدامنم..من رفتم پنجره بالایی ابجیمم اومدپایینی..مدیرمون
حسابی کلافه شده بودبعدش مامانم اومدمدرسه برای پرسیدن وضعیت
درسم..معلماهمه گفتن عاااااااالیه..ی هویی مدیرمون اومدوای وای وای..گفت اونروز..منم گفتم خانوم من نبودم..گفت ااا دختره بی چشم وروپس کی بوده..گفتم خانوم من اونروزاصلامدرسه نیومدم مریض بودم..وووووواه بخیرگذشت اا..ورنه مامانم....این شیطونی نبودااافقط عکسمو..
یک شنبه 12 تير 1390برچسب:, :: 13:22 :: نويسنده : tiyara najafi
میرفتیم کلاس فیزیک دخترپسرقاطیبه شلوار لی ای که بعضی موقع ها میپوشید(معلممونومیگم)،یه جینگول پینگولی آویزونه،روش نوشته بود M S
یکی از بچه ها که اسمش سعیده :
- آقا این یعنی چی؟
منم گفتم :
- یعنی مامان سعید
ازاونموقع به بعدسعیدباهام کل مینداخت حرف بدی نزدم که..!!!
یک شنبه 12 تير 1390برچسب:, :: 13:19 :: نويسنده : tiyara najafi
گفتم که زیاد شیطون نیستم.
این خاطره ......... بهتره بگم فاجعه ای رو که میخوام براتون تعریف کنم مربوط میشه به وقتی که سال دوم دبیرستان بودم:
یک روز بارونی بود که تو مدرسه مراسم داشتیم و همه باید توی نمازخونه جمع میشدیم طبق معمول گروه ما آخرین نفراتی بودن که وارد شدن . چونکه بارون داشت میبارید همه کفشاشونو جایی گذاشته بودن که بارون توش نریزه ماهم کفشامونو گذاشتیم زیر بالکن و رفتیم تو .
وقتی که اومدیم بیرون دیدم یک لنگه کفشم نیست مات و مبهوت داشتم دنیال کفشم بالای درخت و تو سطل آشغال میگشتم (آخه همیشه کفشای بچه ها رو مینداختم این جور جاها)
که یک دفعه چشمم خورد به کفشم چشمتون روز بد نبینه.
کفشمو گذاشته بودن زیر ناودون .وااااااااااای کفش پر از آب و چهره ی عصبی و در هم من اون لحظه دیدن داشت . نمیدونستم از فرط عصبانیت چی کار بکنم . خلاصه کفشمو پوشیدم و با همون وضعیت تا زنگ آخر تو مدرسه بودم
نتیجه: هیچ وقت با کفشای دوستاتون شوخی نکنید تا یک همچین بلایی سرتون نیاد
یک شنبه 12 تير 1390برچسب:, :: 13:17 :: نويسنده : tiyara najafi
پارسال یه روز م تو حیاط مدرسه نشسته بودم داشتم اهنگ گوش میدادم هندزفری تو گوشم بود برای همین صداهاش اطرافمم نمیشنیدم یهو دیدم یه نایلون پر آب روی سرم خالی شد ...
بلند شدم دنبال اونی که خیسم کرده بود که خیسش کنم یهو فرار کرد تو نماز خونه ... منم رفتم یه لنگه کفششو برداشتم نایلون ابمو خالی کردم تو کفشش رفتم گذاشتمش دم در نماز خونه .. دوستم تا ظهر پا برهنه رو حیاط راه میرفت و میگفت خدا بگم چیکارت نکنه
یک شنبه 12 تير 1390برچسب:, :: 13:12 :: نويسنده : tiyara najafi
ن وقت پیش هوس کردیم یه شیطونی بکنیم ای بابا شانس مام شد مث این یارو نیما افشار, بنزین تنها مشکلی بود که باعث شد ماشین وایسته مارو بگی عین خر که تو گل گیر کرده باشه موندیم همون وسط یه تماسی با پدر داشتیم که اثر بخش نبود فرمودن همونجور که ورداشتین بردین برگردونین سر جاااااااااااااااااااااش آخهههههههههههههه چیرا؟بد شانسی تا این حد!!!!!
خلاصه سرو کلتو درد نیارم ما که شوفر ماهری بودیم متوجه نبود بنزین نشدیم دیه
برگشتیم که منزل پدر گرامی حسابی شرمندمون کرد
یک شنبه 12 تير 1390برچسب:, :: 12:44 :: نويسنده : tiyara najafi
بذا ی شیطونی واست بگم ...
خوب من کلا دختر شیطون و مردم آزاریم و اموراتم با این کارا میگذره... ی سری تو خیابون ولیعصر با پسر داییم داشتیم پیاده راه میرفتیمو خیابون شلوخ بود یه پسره کوچولو 4-5 ساله جلوم داشت راه میرفت با مامیش
پشت مامانش مث جوجه میرفت
منم ی چوب دستم بود که هی با این چوب میزدم ب کلاهو لباس بچه هه
اونم هی برمیگشت اخم میکرد دوباره میرفت خیلی تقص بود ب مامانشم هیچی نگفت
منم دس از کرم ریختن ور نداشتمو باز ادامه دادم هرچی پسر داییم گفت ولش کن من بکارم ادامه دادم چشمت روز بد شیطونی نبینه پسره یهو برگشتو با بستنیش کل هیکلمو سفید کرد و دویید رفت منم عصبانی میخواستم فقط بگیرم بزنمش ک مث باد فرار کرد...پسر داییمم ازونور شیکمشو گرفته بودو میخندید خیلی خاطره ی بدی بود چون با اون لباس کثیف تا خونه رفتمو کلی عصبانی بودم... پسره پرو ولی خیلی ازش خوشم اومد ازون پسربچه های تقص بود
|